این تئوری که در سال ۱۹۷۶ توسط استفان راس طراحی شد، بر پایه این ایده است که  بازده یک سهم می‌تواند با استفاده از رابطه میان همان سهم و بسیاری از عوامل دیگر که معرف ریسک سیستماتیک هستند، پیش‌بینی شود. 

قیمت گذاری آربیتراژ (APT) قیمت سهم را هنگامی که احتمال وجود یک قیمت گذاری  نادرست در دارایی ها وجود دارد، توصیف می‌کند و بیشتر به عنوان جایگزین  CAPM به شمار می‌آید.

آربیتراژ  کننده ها از مدل APT برای به دست آوردن سود از محل سهامی که نادرست قیمت  گذاری شده‌اند، بهره میبرند. سهامی که به اشتباه قیمت گذاری شده سهامی است که قیمت آن در بازار با ارزش ذاتی آن، متفاوت است.در نتیجه  میتوان از تفاوت ارزش ذاتی و قیمت بازار نوسان گرفت و از این راه کسب ثروت  کرد.

در  بازارهای خارجی که فعالان بازارهای مالی ابزارهای نوین فراوانی برای  مدیریت ریسک و کسب بازده از فرصت‌ها دارند، آربیتراژ کننده ها با استفاده از ابزارهایی چون فروش استقراضی و موقعیت های تعهدی، می‌توانند از  فرصت‌هایی چون قیمت گذاری اشتباه (بالاتر یا پایین‌تر از ارزش واقعی) برای  کسب بازده بدون ریسک استفاده کنند.

بعنوان  یک تجربه،در سال 1393 خورشیدی هنگامی که مشغول مطالعه بهره وری بخش های  گوناگون کشور ایران بودم با طراحی یک مدل APT با استفاده از مدل های اقتصاد سنجی به طرز ناباورانه ای متوجه شدم ضعف بهره وری در ایران بیش از هر چیز  وابسته به سرمایگذاری در بخش کشاورزی و شیلات میباشد.به بیان دقیق تر ارزش  یک دلار سرمایگذاری در کشاورزی نزدیک 6 برابر سرمایگذاری در صنعت نفت کشور میباشد.درحقیقت کاملا خلاف آنچه مردم تصور میکنند،اقتصاد ایران نه یک اقتصاد نفتی بلکه کاملا یک  اقتصاد وابسته به کشاورزی میباشد.همچنین محاسبات مدل بنده نشان میداد ریسک  های سیاسی و شرایط جنگی،سالانه نزدیک به 15 میلیارد دلار به اقتصاد ایران  خسارت وارد می آورد.لذا طبق محاسبات بنده مهم ترین ریسک ها در اقتصاد ایران  ریسک سیاسی و ریسک های مربوط به کشاورزی،ماهیگیری و ریسکهای اقلیمی میباشد و همچنان همین شرایط در کشور پابرجاست.

توضیح  اینکه مدل APT مستلزم بکارگیری روش های اقتصاد سنجی است و بدلیل مفروضات رگرسیون و تناقض با برخی شرایط کشور،همچنین نبود ابزارهای مالی پیشرفته در  بازار بورس تهران استفاده از این روش پیشنهاد نمیگردد.